به بهانه ی سگ انگلیسی...



پی نوشت:

نقل از وبلاگ "حوا،آدم نیست."

به بهانه ی مردم بحرین...




به بهانه ی مادرم...



باران میبارد، به دعای کداممان؟!!! نمیدانم....


ولی میدانم که خدا با تمام جبروتش دارد ناز می خرد، پس نیاز کن!!!

به بهانه ی روز استاد...

هنر عشق بر تو مبارک باد ای معلم عزیز...


پی نوشت:

همسر عزیزم روز استاد رو بهت تبریک میگم.

به بهانه ی فارغ التحصیلی...

به یاری خداوند و با تلاش های بی دریغ همسرم( که روزی در دانشگاه استاد من بود و

من شاگردش!) امروز از پروژه کارشناسی ام دفاع خواهم کرد...


بعدا نوشت:

به لطف خدا با نمره ی 19.75 پروژه کارشناسی رو به اتمام رسوندم...

به بهانه ی شام غریبان...

شهر آبستن غم هاست ،خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست ،خدا رحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟

نکند خانه مولاست ،خدا رحم کند

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست ،خدا رحم کند

غزل م همچو دل زینب کبری سوخته

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند...


به بهانه ی مادر...


با توام در!

 با تو تا دیوارها هم بشنوند!

   وای از این بازی که تو با صبر "حیدر" میکنی....

برای همسرم...

بخاطر همه خاطرات خوبی که باهم داریم، که کوتاهند ولی کم نیستند به او


احترام می گذارم...

به بهانه ی زیارتش..


به بهانه ی این روزها...



فرقی نمیکند؛

در کوچه های مدینه یا در کوچه های منامه؛

دست شُرطه های حجاز،همیشه سنگین است...

در بحرین واقعا فاطمیه است.

هر روز دوشنبه است؛

و بحرین به باریکی و تاریکی کوچه بنی هاشم.

وباز پای خلیفه و آل خلیفه درمیان است.

اللهم اِنا نشکوا الیک...


نقل از وبلاگ " یه لیوان وب تگری"

برای همسرم...

ماهی را دیده ای جان که میدهد، برای آب چه حالی میشود؟؟؟

من اینگونه ام: بی تاب بی تاب...