به بهانه ی نبودنش...



انا لله و انا اليه راجعون

با تاثر و ناراحتي،به اطلاع مي رساند روح ملكوتي مرجع عالي قدر ، مفسر قرآن كريم و حكيم متاله  حضرت آيت الله العظمي سيد عزالدين حسيني زنجاني(اعلي الله مقامه الشريف) به ملكوت اعلي پیوست.

به بهانه ی عمه جانمان...


به بهانه ی مادر...

بانو سلام!

حال شما؟ روز مادر است...

روز زنی که از همه مردان، سری سر است.

روز شما که مادر زینب، حسن، حسین...

نه! روز دختری ست که ام پیمبر است.

حیف از تو و زنان قریش! میزبان تو...

جمعی ز مریم، آسیه و ساره، هاجر است.

تو ماه آسمان شدی، از تکه های تو...

این یازده ستاره به گردت مدور است.

شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و عشقشان...

با عشق بی بدیل شما کی برابر است؟!!

ای یکه تاز عشق! تماشاچی ات شدیم...

حیران عشق بازی تو حق داور است.

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب...

کز هر زبان می شنوم نامکرر است.

رخصت بده برای شما شاعری کنم...

از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است!

به بهانه ی دلم...

باز از سینه دلم با دل خون

پای برهنه ٬زده بیرون

به گمانم شده مجنون

به کجا می برتم این که چنین بال گشودست و پریده ست و رهیده ست

چه جان کاه کشید از دل خود آه

دلم سوخت برای دلم و تا که نشستم به بر حرف دل خویش شنیدم:

که به لب ندبه کنان٬ مویه کنان٬ موی کنان٬ از دل و جان آه کشان٬ گفت:

سوال از چه؟!! ببین حال شب و روزم و این غصه ی جان سوز

که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر٬ همه زائر ٬همه حاجی ٬همه محرم

به گمانم که هم الآن همگی گرد طواف اند به دور حرم قبله ی عالم

همان عشق معظم ٬همان روح مکرم٬ خداوند غم و اشک محرم......

و من غمزده اینجا تک و تنها.....

یکی به دادمون برسه ما اینجا تنها موندیم......